خواجوی کرمانی (غزلیات)/دردا که یار در غم ...
14171 خواجوی کرمانی (غزلیات) — (دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت)خواجوی کرمانی. دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت. ما را چون دود بر سر آتش نشاند و رفت. مخمور بادهی طرب انگیز شوق را. جامی نداد ...
گنجور » حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸
احتمالاً روابط بین شاعر ومخاطب تیره شده وبه سردی گرائیده بوده که شاعر ازدمسازشدن مجدّد او بادلش خرسندشده است. روندگـانِ طـریـقــت رهِ بـلا سـپـرنـد رفـیـق عـشـق چه غـم دارد از نـشـیـب و فـراز
گنجور » سعدی » دیوان اشعار » غزلیات ...
۷_مکن یارا دلم مجروح مگذار . که هیچم در جهان مَرهَم نباشد . محبوبم! دلم را مجروح و زخمی رها نکن که هیچ مرهمی برای زخمهایش در جهان ندارم. ۸_بیا تا جان شیرین در تو ریزم . که بُخل و دوستی با هم نباشد
که به سردی گرائیده مجروح
گنجور » سعدی » دیوان اشعار » غزلیات ...
غزل شمارهٔ ۵۹۵. هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی. الا بر آن که دارد با دلبری وصالی. دانی کدام دولت در وصف مینیاید. چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی. خرم تنی که محبوب از در فرازش آید. چون رزق ...
کلیات سعدی/غزلیات/خبرت خرابتر کرد ...
چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی. غزلیات ازسعدی تصحیح محمدعلی فروغی خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی. دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی. ←. 16678 غزلیات — خبرت خرابتر کرد جراحت جداییسعدی. ۵۰۵ ...
گنجور » هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ...
این پیش که ظاهر کنم و آن به که گویم؟. خلقی همه با هم سخن وصل تو گویند. من بیکسم، افسانه هجران به که گویم؟. دور طرب، افسوس! که بگذشت، هلالی. دور دگر آمد، غم دوران به که گویم؟. شمارهٔ ۲۹۰: ساخت گدای ...
10 خوراکی گرم برای افراد سرد مزاج رفع ...
2023年12月12日 در این مطلب عوارض مصرف بیش از حد غذاهای سرد را برایتان میگوییم و تعدادی از خوراکی های گرم برای افراد سرد مزاج را معرفی می کنیم که باعث رفع سردی بدن میشود.
علت سردی کف پا را جدی بگیرید!! (7 بیماری ...
2023年10月9日 علائم سردی کف پا می توانند به صورت گاه به گاه یا دائمی بوده و موارد زیر را شامل شوند: سرد تر بودن پا ها نسبت به دیگر نواحی بدن. احساس دردی خفیف و ضربان دار در کف و انگشت شست پا. گرم شدن پا ها در مدت زمان بیشتر. تغییر
گنجینه فارسی » سعدی شیرازی » غزل های ...
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی. گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی. ای چشم عقل خیره در اوصاف روی تو. چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی. شهری به تیغ غمزه خونخوار و لعل لب. مجروح میکنی و نمک میپراکنی ...